حوا خانمیحوا خانمی، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

می نویسم تا بدونی ...

حوا خانمی من مریض شده

دختر نازم سلام روز جمعه رفتیم خونه مامانی و حاجی بابا ، بعد از ظهر شما رو بردم پارک اونجا کلی شیرین کاری کردی مثلا از سرسره بر عکس بالا می رفتی یا هر نی نی که میدیدی مثل همیشه ذوق می کردی کلی پیاده روی کردیم الهی قربون پاهای کوچولوت بشم که خسته هم نمی شد می خواستی ار پله های سرسره بالا بری منم مجبور شدم تا یه جاهایی باهات بیام یه خانم با نی نیش اونجا بود که به خواهرش میگفت چقدر این نی نی ( منظورش شما بودی ) شبیه مامانشه ... چقدر این نی نی خوشگله ... خلاصه انگار چشم خوردی عسلم وقتی اومدیم خونه کلی گریه کردی و جیغ زدی برات کوفته ریزه که خیلی دوست داری درست کردم لب نزدی حتی شیر نمی خوردی الهی برات بمیرم یهو متوجه شدم که داری تب می کنی این ع...
5 خرداد 1393

پنج ماهگی حوا خانمی

حوا خانمی مامان سلام تو این پست می خوام برات از پنج ماهگیت بگم ببین عزیزم: قربون اون چشمای نازت بشم تنهایی عروسکم یاد گرفتی که به اطرافت توجه کنی   ...
28 ارديبهشت 1393

چهارده ماهگی حوا خانمی

حوا جونم سلام به روی ماهت 14 ماهگیت مبارک نفسم مامانی امروزم با هم رفتیم پارک به جز یکشنبه ها که میریم کلاس  بیشتر روزها با هم می ریم پارک آخه وقتی سوار تاب یا سرسره میشی خیلی ذوق میکنی و منم عاشق ذوق کردناتم در حال حاضر یکی از مهمترین نیاز شما بازی کردنه منم به لطف خدا توانایی دارم که باهات بازی کنم و یا تقریبا هر روز ببرمت پارک خدا رو شکر عزیزم الهی قربونت برم وقتی سوار تاب میشی شروع میکنی به آواز خوندن منم کیف می کنم حواستم به همه جا هست و از دیدن بچه های دیگه حسابی لذت میبری حوا خانمی مامان حسابی بازیگوش شده و مستقل ، کلی کیف میکنی که از سرسره بالا میری اینم قسمت خوشمزه داستانه وقتی که بازی میکن...
28 ارديبهشت 1393