حوا خانمی من مریض شده
دختر نازم سلام روز جمعه رفتیم خونه مامانی و حاجی بابا ، بعد از ظهر شما رو بردم پارک اونجا کلی شیرین کاری کردی مثلا از سرسره بر عکس بالا می رفتی یا هر نی نی که میدیدی مثل همیشه ذوق می کردی کلی پیاده روی کردیم الهی قربون پاهای کوچولوت بشم که خسته هم نمی شد می خواستی ار پله های سرسره بالا بری منم مجبور شدم تا یه جاهایی باهات بیام یه خانم با نی نیش اونجا بود که به خواهرش میگفت چقدر این نی نی ( منظورش شما بودی ) شبیه مامانشه ... چقدر این نی نی خوشگله ... خلاصه انگار چشم خوردی عسلم وقتی اومدیم خونه کلی گریه کردی و جیغ زدی برات کوفته ریزه که خیلی دوست داری درست کردم لب نزدی حتی شیر نمی خوردی الهی برات بمیرم یهو متوجه شدم که داری تب می کنی این ع...
نویسنده :
مامان ثمره
1:23