حوا خانمیحوا خانمی، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

می نویسم تا بدونی ...

حوا خانمی من مریض شده

1393/3/5 1:23
نویسنده : مامان ثمره
469 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازم سلام

روز جمعه رفتیم خونه مامانی و حاجی بابا ، بعد از ظهر شما رو بردم پارک اونجا کلی شیرین کاری کردی مثلا از سرسره بر عکس بالا می رفتی یا هر نی نی که میدیدی مثل همیشه ذوق می کردی کلی پیاده روی کردیم الهی قربون پاهای کوچولوت بشم که خسته هم نمی شد می خواستی ار پله های سرسره بالا بری منم مجبور شدم تا یه جاهایی باهات بیام یه خانم با نی نیش اونجا بود که به خواهرش میگفت چقدر این نی نی ( منظورش شما بودی ) شبیه مامانشه ... چقدر این نی نی خوشگله ... خلاصه انگار چشم خوردی عسلم وقتی اومدیم خونه کلی گریه کردی و جیغ زدی برات کوفته ریزه که خیلی دوست داری درست کردم لب نزدی حتی شیر نمی خوردی الهی برات بمیرم یهو متوجه شدم که داری تب می کنی این علامتا هر وقت تب می کنی تو شما ظاهر میشه ... تا صبح با مامانی بالا سرت بودیم پاشویه ات کردم کمی تبت اومد پایین اما بعد از یکساعت دوباره تب کردی چقدر مامانی برات غصه خورد تا صبح پا ب پای من بیدار بود و ناراحت با اینکه قرار بود یه روز دیگه اونجا بمونیم اما زنگ زدم به بابا رضا گفتم وقت بگیره بردیمت دکتر ، دکتر سیستانی گفت چون موبایل و کنترل تلویزیون مدام تو دهنتونه ته گلوت تاول زده انشاالله تا یه هفته دیگه خوب میشه با این که دارو هاتم خوردی اما بازم تبت نوسان داشت الهی برات بمیرم بی حال افتاده بودی تا اینکه زنگ زدم به سودابه جون گفت دم کرده اسطوخودوس و آویشن و جدا جدا هر 6 ساعت بدم بخوری من و بابا رضا هم داشتیم پاشویه ات میکردیم به نیم ساعت نرسید تبت اومد پایین خدا رو هزار مرتبه شکر الانم تنها نگرانیم اسهال شدنته عزیزم روزی چند بار به تجویز سودابه جون بهت آب و عسل میدم و روزی دوبار هم دمکرده تخم ریحان و اسطو خودوس و آویشن که یه آنتی بیوتیک قوی هست  امروزم با بابا بردیمت پارک . دوست ندارم از مریض شدنت عکس بزارم طاقت دیدن تو تو این حال ندارم اما چند تا عکس از شما گرفتیم که اونا رو میزارم گلم

انشالله همیشه تو اوج زیبایی ها و خوبی ها باشی نفسم

الهی قربونت برم دختر مهربونم این نی نی دوست جدیدت تو پارکه انگار نه انگار که اولین بار همدیگرو دیدین

اینم یکی دیگه از شیرین کاری های شما ، اصرار داشتی از زیر این میله رد شی!!!

که رد شدی!!!!!

اینم پله نوردی شما امیدوارم که همیشه تو زندگیت پشتکار داشته باشی عزیزکم.

پسندها (5)

نظرات (1)

الهه مامان مبین
6 خرداد 93 11:35
به به چه دخمل نازی هزار ماشاا.... . ممنون که به ما سر زدید خاله مهربونم ممنون از حضورت عزیزم