دلنوشته مامان برای حوا خانمی
دختر نازم سلام
چند روزه که خوب غذا نمی خوری نمی دونم واسه دندون در آوردنته یا اینکه ماشالله هزار ماشالله خیلی بازیگوش شدی . دیروز رفتیم خونه حاجی بابا و مامانی خاله فرح هم اومد و شما که خاله فرح و میبینی کلی شادی میکنی عزیزم یه دل سیرم غذا خوردی شما خوردی اما من سیر شدم و لذت بردم حالم بد میشه وقتی غذا نمی خوری شما ،مامانی سارا هم که خیلی عاشقته کلی با شما کیف کرد شما تو بغل ش خیلی آروم و خانم میشینی تو این هفته هم اسباب کشی داریم تو این جند روز هم که به وب شما سر نزدم درگیر اسباب کشی بودم آخه شما نمی زاری من جم بخورم منی که نو دو روز اسبا جمع میکردم الان ده روزه چند تا کارتون بستم البته همش هم بخاطر شما نیست که اینجویه دستامم درد میکنه دکتر گفته به خاطر ورم بارداری عصب مچ دستم نازک شده باید ازش کار نکشم منم در حد تواناییم دارم رعایت میکنم بابا رضا هم خیلی کمک حالمه خلاصه یه مدتی نمیتونم به وب شما سر بزنم اما با عکس های دندونیت میام دختر قشنگم الانم که دارم می نویسم شما لالا کردی الاناست که بلند شی برم برات صبحانه درست کنم نفسم دوست دارم ...........