دل نویس مامانی به حوا خانمی
تو این روزا که بازیگوش تر شدی . منم بیشتر زیر فشار نگاه و طعنه های دیگرانم ... من پذیرفتم که تو تازه 21 ماهه که دنیا رو دیدی و بیشتر از چند ماه نیست که داری دنیا رو تجربه میکنی .. دلت می خواد همه چیز و لمس کنی .. نتیجه پرت کردن اشیاء و جستجو کردنها و ... روببینی واکنش این اتفاقات برات جالبه اصلا تو با این اتفاقات شاد میشی اما اطرافیانمون ناراحت میشن که بهت اجازه آزمون و خطا میدم کلی حرف میشنوم که چه مامان بی خیالی.. چه مامان راحتی ..هیچی به بچه اش نمیگه و ... دلم می خواد یه مواقعی داد بزنم آخه بی انصافا می خوام طبق دینم با بچه ام رفتار کنم .. از رسول الله که بیشتر نمی فهمید!!!!!!!!!
اتفاقات اخیر یه طرف آزار دیگران هم از طرف دیگه حسابی خستم کردن
حوا عزیزم این روزا کم انرژی ام .. اما مدام به این فکر میکنم که من مادرم باید قوی باشم .. قوی و شاد تو یه مامان شاد می خوای دارم سعی میکنم که شکستهامو اون طوری که هست ببینم شکست ها یعنی کلاس درس ..
حوا عزیزم دنیا پر از اتفاقات و طوفان های عجیبه که تو باید به یک نیرویی وصل باشی که اون نیرو بهت انرژی و شادی بده در کنار این طوفانها من خدا رو دارم که داشتنش جبران تمام نداشتن هاست.. تو رو دارم که آخر عشق و زیبایی هستی .. خاله سودابه رو دارم که واسم همیشه انگشت اشاره است مامانی سارا رو دارم که همیشه رو عشقش حساب کردم ..
حوا عزیزم امیدوارم تو طوفانهای زندگیت که گریزی ازشون نیست تنها نباشی .. ناامید نباشی .. غمگین نمونی و ساکن هم نباشی ..
"" خدایا همیشه و در همه حال رفیق شفیق دخترم باش ""